loading...

چرک نویس های عمدتاً تاریخی

بازدید : 332
پنجشنبه 16 بهمن 1398 زمان : 16:00

می‌توان سه جنبش سربداران، حروفیان و صفویان را در بوته قیاس گذاشت. با اینکه حروفیه در ذات خود وجوه تشابه زیادی با سربداران داشت اما حرکت حروفیه حرکتی شهری بود اما سربداران نهایتاً روستایی بودند.[1] اگر هم قسمتی از طرفداران سربداران، شهری بودند از جمله فرهیختگان شهری نبودند و حتی از آنان به عنوان اوباش و اراذل شهری یاد شده است.[2] با اینکه سربداران موفق به تشکیل حکومت شدند و برای حروفیه این امکان فراهم نشد، ولی اولاً سربداران حکومت موفقی نداشتند و ثانیاً مثل حروفیه جریان مترقی زمان نبودند. در مورد صفویه نیز مهم‌ترین شخصیت این فرقه شیخ صفی الدین اردبیلی برخلاف اکثر اهالی طریقت، از طبقه پایین نبود بلکه از خانواده‌ای معتبر بر می‌خاست و به داشتن اعتماد به نفس، ابتکار عمل، اهتمام در کسب و کار و گرایش نظامی‌شهرت داشت. صفاتی که غالباً با زندگی آرام یک صوفی در گوشه انزوا مناسبتی نداشت. شیخ زاهد معلم او نیز متوجه این موضوع بود و به همین مناسبت او را داماد خود کرد و به جانشینی خود برگزید[3] او به این مسئله واقف بود که شیخ صفی قدرت مدیریت، ریاست و رهبری همه طبقات اجتماعی را دارد. علاءالدوله سمنانی از مریدان نورالدین عبدالرحمان اسفراینی درباره او می‌گوید: او ما را در اردبیل به جبر باز می‌داشت و پیوسته در طلب طالبان بود و به کثرت مریدان تفاخری دارد و می‌گوید که غیر از من کسی مرشد نیست و همه خلایق را اینجا می‌باید آمد.[4]

کدام نوع سفر ؟ با قطار با ماشین یا با هواپیما ؟
بازدید : 375
پنجشنبه 16 بهمن 1398 زمان : 16:00

به دنبال مرگ ابوسعید ایلخانی و با غلبه تمایلات گریز از مرکز نظام قبیلگی مغولان و خیزش‌های درونی بومیان دوره پراکندگی سیاسی و ناآرامی‌های اجتماعی به اوج خود رسید.[1] در این زمان به دلیل گسترده شدن شکایات نیاز به فقهای برجسته بیشتر احساس می‌شد لذا حتی در جنگ‌ها، از جمله غنایم انسانی، علما بودند که استعدادیابی شده و به مناصبی دست پیدا می‌کردند. از جمله به عنوان نمونه شیخ شمس الدین محمد جزری بود که بعد از جنگ آنقره به اسارت تیمور در آمد و بعدها متصدی قضاوت شیراز شد.[2]

قیاس سربداران، حروفیه، صفویه
بازدید : 335
پنجشنبه 16 بهمن 1398 زمان : 16:00

قضات محکمه حلب شیخ جنید صفوی را به شعشعانی بودن و به دنبال آن ترک نماز جماعت متهم می‌کنند.[1] چنین اتهاماتى‌ بسیار‌ قابل توجه است، چرا كه‌ اگر‌ بتوان‌ صحت این اتهامات‌ را‌ پذیرفت، باید جنید را‌ همتاى‌ محمد بن فلاح مشعشعى(م 870 ق) به شمار آورد. در آن زمان بیش از بیست‌ سال‌ از ظهور اندیشه‌هاى ابن فلاح مى‌گذشت‌ و در‌ زمان محاكمۀ‌ جنید‌، وى‌ بر قلمرو نسبتا وسیعى‌ حكم مى‌راند. حتى اگر پیوند مستقیمى بین جنید و مشعشعیان هم وجود نداشت، دست كم چنان‌ شباهت‌هایى‌ میان آن‌ها وجود داشته كه قاضیان‌ حلب‌ او‌ را‌ به‌ مشعشعیان منسوب كرده‌اند‌.[2]

فترت و نیروی انسانی
بازدید : 312
سه شنبه 14 بهمن 1398 زمان : 14:45

گویی تاخت و تاز مغولان در عرصه‌های فرهنگی نیز متجلی شده و امروزیان را علیه بزرگان دیروز شورانده است. موضوع فراتر از این است که ابن ادریس حلی شیعی، شیخ طوسی شیعی را نقد کرده باشد. ابن تیمیه در یكى از سخنرانى‏هایش از عمربن خطاب یاد نموده و او را مورد انتقاد تند قرار داد و چون مطالب اهانت آمیز او درباره خلیفه به سمع یكى از علماى وقت به نام «شیخ ابراهیم» رسید به مقام رد و انكار ابن تیمیه برآمد؛ به‏ طورى كه او نتوانست مخالفت شیخ ابراهیم را نادیده بگیرد لذا شخصاً به نزد او رفت و از جسارتى كه نسبت به عمربن خطاب كرده بود در محضر او اعتذار و استغفار كرد و اظهار ندامت نمود.[1] ابن تیمیه مخالف صوفیه نیز بود و آیات قرآنی را در رد آنها و عقایدشان پیدا می‌کرد.[2]

تعمیرکار آیفون تصویری شرکت الوآیفون
بازدید : 221
سه شنبه 14 بهمن 1398 زمان : 14:45

علاوه بر عبید زاکانی شخص دیگری در این دوره وجود دارد که اکنون به نام ملانصرالدین معروف است. این شخص فارغ از وجود واقعی یا افسانه‌‌‌ای خود، اطلاعاتی از این دوره در اختیار قرار می‌دهد که قابل تأمل است. مزاح‌هایی که عوام با او می‏کردند در واقع به زبان تمثیل انتقاد از نظام حاکم بر جامعه است. ملانصرالدین هزار سکه زر سرخ از تیمور گرفته بود تا به خر او سواد بیاموزد و او را دانشمند کند.[1] داستان‌های ملانصرالدین بارها و بارها تکرار می‏شد و بدون ممیزی بر سر زبانها می‌افتاد و کسی درباره اشاعه آنها هشدار نمی‌داد و کسی فکر نمی‏کرد ممکن است به فلان بزرگ بر بخورد.[2] این اقبال عمومی‌نشان از واقعیت‌های تلخ اجتماعی آن دوره است که بر دل مردمان سنگینی می‏کرده است.

پراکنده درباره ابن تیمیه
بازدید : 253
سه شنبه 14 بهمن 1398 زمان : 14:45

در تاریخ ایران دسته‌‌‌ای از علما وجود داشته اند که معمولاٌ از آنها با عنوان "علمای قشری" یاد شده است. وضعیت این علما را در دوره پساعباسی رشیدالدین اینگونه توصیف می‌کند: علمای بی اصل و نسب همه جا را فراگرفته و علمای صاحب ناموس متدین در کنج عزلت خزیده بودند و بارها شده بود که حکام مغول مراتب حیرت و تعجب خود را اظهار می‌کردند از اینکه چنان علمایی برای پشیزی مال دنیا و کسب قدرت چه کارها که نمی‌کردند و این تصویری نادرست از اسلام نزد مغولان ارائه می‌کرد و نه تصویری درست که آنان به واسطه آن شیفته اسلام شوند.[1]

پراکنده درباره ابن تیمیه
بازدید : 310
دوشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 16:19

بحث مربوط به نخبه‌ها را می‏توان در ذیل عوامل تغییرات اجتماعی، در حوزه جامعه شناسی تاریخی قرار داد که اهم آن به خصوص در ایران مربوط به نخبه کشی می‏شود. عمده مباحث مربوط به نخبه کشی به نقد مردم و فرهنگ حاکم بر جامعه باز می‌گردد. نخبه کشی انواع مختلف دارد و وسعت آن پهنه تاریخ را در می‌نوردد. نخبه کشی برمی‌گردد به نقش شخصیت‌ها در تاریخ که از مباحث مهم فلسفه نظری تاریخ و جامعه شناسی تاریخی کلان است و مهم‏ترین درسی که از آن می‏توان گرفت این است که هیچ چیز به اندازه عقیده‌‌‌ای که زمانش فرا رسیده باشد نیرومند نیست.[1]

علما، اقتصاد و فرهنگ دوره ایلخانی
بازدید : 306
دوشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 13:59

در ماهی که گذشت آرای ضد و نقیضی درباره قاسم سلیمانی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. اخیراً در یکی از شبکه‌های اجتماعی در جواب کسی که پیکر متلاشی شده سلیمانی را به سخره گرفته بود جمله‌‌‌ای نوشتم که منجر شد آماج فحاشی قرار بگیرم. اینجا بود که متوجه شدم ما ایرانیان هنوز به مرحله‌‌‌ای نرسیده ایم که با فرهیختگی و متانت این مسائل را بررسی کنیم. چه باک از بیان اینکه سردار سلیمانی یکی از فرزندان همین آب و خاک بود و به عنوان یک مدافع، سالها از جان خود برای آن مایه گذاشت. بی شک او آرمان‌هایی داشت که حتی اگر به مذاق ما خوش نیایند ناچار باید اذعان کنیم که همان آرمانها در غایت خودشان منجر به دفاع از مام میهن شدند. حال بیایید نگاه خود را تاریخی تر کنیم. در درازای تاریخ ما، سردارانی ظهور کرده اند که همواره با غرور از آنها یاد می‌کنیم. آریو برزن، سورنا، بهمن جادویه و... اگر دارای فهم تاریخی باشیم متوجه می‌شویم مشی و منش همه این اشخاص از جهات برجسته‌‌‌ای مشابه به آن چیزی است که امروز در کارنامه سردار سلیمانی وجود دارد. اینکه برخی هموطنان که به حق، ثناگوی دلاوری‌های سرداران نامی‌ایران هستند از دیگر سو در مرگ سردار سلیمانی بانگ شادی سر می‌دهند معنایی جز جهل تاریخی نمی‌تواند داشته باشد. آیا شرم آور نیست که جای تعمق درباره ریشه‌های تاریخی ظهور این اشخاص، از پشت عینک‌های سیاهِ سیاست، در باب آنها به قضاوت بنشینیم؟ حقا که او یک سر و گردن بالاتر از جمهوری اسلامی‌بود و اگر هم دلی در گرو ولایت داشت حاصل همان اندیشه‌های کهن ایرانی است که سرداران را سربازانی برای نگهبانی از مقام فره ایزدی بر می‌شمرد. در این باب نیز باید تأمل کرد و بازتولید کهن الگوهای تاریخی را مؤثر و در رویدادهای حال حاضر دخیل دانست. گفته اند و شنیده ایم که سردار سلیمانی در اینجا و آنجا مرتکب تخلفات نظامی‌شد. کسی جلوی انتقاد را نگرفته(حداقل در فضای مجازی). باید انتقاد کرد اما نوک پیکان این انتقاد باید متوجه شخصی باشد که بر کرسی فرهی تکیه زده و از روی زیاده خواهی و تحمیل عقاید شخصی، فرزندان ایران را برای اهدافی پست نظیر صدور انقلاب و تسخیر سفارتخانه‌ها به کشتارگاه‌ها و قربانگاه‌های بین المللی می‌کشاند. امروز از زبان ایشان می‌شنویم که شهادت سلیمانی زنده بودن انقلاب را به رخ همه دنیا کشید. از خون این سردار سوء استفاده می‌کنید. انقلاب شما مرده است. در آبان ماه 98 مرگ آن را به چشم دیدیم. در آبان ماهی که برخلاف نظر فحاشان، سردار سلیمانی در آن نقشی نداشت.
▫️ جمله‌‌‌ای که در ابتدا به آن اشاره شد: فقط ترسوها روی جنازه دشمن رجز می‌خوانند.

جمع بندی عوامل شادکامی در مدارس...
بازدید : 329
دوشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 13:59

درباره اینکه چه کسی می‌تواند بر مسلمانان حکومت کند نظرات زیادی مطرح شده است. معروف ترین آن این است که سلطان را، اگر به موجب شریعت حكومت كند، مى‏توان رئیس قانونى جامعه مسلمین (دولت) و یا به دیگر سخن، خلیفه شمرد. ولى اگر برخلاف شریعت حكم كند، ظالم است.[1]

در آستانه چهلم سردار سلیمانی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 22
  • بازدید کننده دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 114
  • بازدید سال : 442
  • بازدید کلی : 3351
  • کدهای اختصاصی